خطابات ديگر على عليه السلام

بعد از آن كه حضرت فاطمه زهرا (س ) دختر گرامى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، از رنج ها و اندوه هايى كه مانند پاره هاى شب تاريك ، آسمان زندگى او را فراگرفته بود آزاد گرديد و به پدر بزرگوار خود پيوست .
اميرالمؤ منين ، او را در دل شب غسل داد و كفن نمود و در موقع دفن و خاك سپارى ، كنار قبر آن ((بى بى )) اين طور با پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله سخن مى گفت و راز و نياز مى كرد: گويا شخص آن حضرت را مخاطب قرار داده است و با او صحبت مى كرد و چنين مى گفت :

اى رسول خدا! از فراق دختر برگزيده و پاكت ، پيمانه صبرم لب ريز شد، طاقتم از دست رفت و پوستم نازك شد. ولى با ياد آوردن عظمت جدايى و شدت مصيبت درگذشت تو، براى من تسلى خاطر پيدا مى شود؛ زيرا مصيبت تو جانگدازتر است .


يا رسول الله ! با دست خود ترا در لحد گذاشتم و هنگامى كه سر نازنينت در روى سينه ام بود روح پاكت پرواز كرد (چاره اى ندارم جز اين كه صبر كنم و بگويم :) ((انا لله و انا اليه راجعون )) من مملوك و تسليم خدا هستم و به سوى او باز مى گردم .
يا رسول الله ! امانتى كه به دستم سپرده بودى به تو بازگشت و پس گرفته شد و آن يادگارى كه از طرف تو داشتم به خودتان برگرديد.


يا رسول الله ! اندوه من جاودانى و بيدارى من در شبها دائمى است ! تا آن دم كه خداوند متعال سر منزل ترا كه در آن اقامت گزيده اى براى من هم انتخاب كند.
اى پيامبر خدا! دخترت ((فاطمه )) ترا، از اجتماع امت ، بر پايمال كردن حقوق او آگاه مى كند و از فشارهاى خورد كننده اى كه به وى دادند براى تو سخن مى گويد. با فشار و اصرار از او بپرس ! از احوال او جويا شو (اين ظلم و ستم ها موقعى انجام گرفت ) كه هنوز از رفتن تو چندان وقتى نگذشته و ياد تو فراموش نشده و از بين نرفته است .


يا رسول الله ! و يا فاطمه ! سلام و درود من به هر دوى شما باد! سلام وداع كننده ، نه سلام كسى كه خشنود و يا خسته دل باشد. از خدمت تو باز مى گردم و اين بازگشت از روى ملامت نيست ! اگر در كنار قبرت اقامت گزينم نه به خاطر سوءظنى است به آنچه كه خدا به صابران وعده داده است .


آيا مى توان صراحت مذاكره على عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه و آله را نكار كرد؟ خطاب اميرالمؤ منين عليه السلام با رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى دو تا نيست ، امام نه تنها سخن مى گويد، بلكه نكته اى را يادآور مى شود و به آن حضرت مى فرمايذ:

 يا رسول الله ! زهراء به اين زودى ترا از ستمى كه بر او شده است آگاه نمى كند، بلكه بايد اصرار كنى و از او مطالبه نمايى و جدا بخواهى تا برايت بگويد.